Powered By Blogger

پنجشنبه، اسفند ۵

تو مو ميبيني و من پيچش مو...

چند روز(قبل از 25 بهمن) پيش ديدم مامانم نشسته پاي بي بي سي و داره اخبار مصر رو مو به مو گوش ميکنه।
يک سري خبرهاي جسته گريخته هم از چند تا کشور عربي هم لا به لاش بي بي سي گزارش ميکرد و من هم هي به غيرت عربها حسوديم ميشد و غبطه ميخوردم!
هي با خودم ميگفتم (البته فقط براي دلداري دادن به خودم و افزايش روحيه و الا همه ميدونيم که اينطوري نيست) خب اين نامردها رحم و مروت ندارن که، زن و بچه و پيرمرد حاليشون نيست। همه رو ميزنن। دست به اسلحه شون هم که خوبه! والا ما پارسال نسخه شون رو پيچيده بوديم!
توي همين فکر ها بودم که ديدم خانم والده يه سررسيد گذاشته جلوش و داره توي کد بين المللي کشورها دنبال يه چيزهايي ميگرده!!!
بعد از چند دقيقه گفت 360 جان، پسر گلم، مالزي هم عربن؟
گفتم نه!
گفت: الجزاير چي؟
+ آره
- سودان چطور
+آره
-ليبي؟
+آره
سنگال؟
+نه
خلاصه مادر جان چند ده تايي کشور رو پرسيد من هم هاج و واج مونده بودم که اينها رو واسه چي داره ميپرسه؟!!
خلاصه بهش گفتم مادر گير دادي ها
من از بچه گيم از جغرافي بدم ميومد، حالا شما هم مخ ما رو کار گرفتي ها
مادر جان از زير عينک مطالعه يه نگاه عاقل اندر سفيه به من کرد و سري تکون داد و گفت : پسر، پس تو چطوري که اين همه ادعاي سياست ميکني و نفهميدي من دنبال چي دارم ميگردم؟
پدر جان هم تشريف آوردن توي بحث ما و گفت داره دنبال کشور بعدي ميگرده که ببينه کدوم يکي هوس انقلاب کرده و اينا!
گفتم مامان جان از روي سر رسيد که نميشه!
مادر جان هم همچين توي پر من و بابا زد که...
گفت دارم دنبال يه کشور ميگردم که ببينم بعد از انقلاب سبز ايران، به اين از خدا بي خبرها راه ميده و اجازه ميده اونجا پناهنده بشن!!!
ما رو ميگي (ما يعني من و پدر) رسماً فکمون خورد زمين..!!!